صفحه شخصی . .   
 
نام و نام خانوادگی: . .
استان: مرکزی
رشته: کارشناسی عمومی
تاریخ عضویت:  1391/02/27
 روزنوشت ها    
 

 راننده باهوش بخش عمومی

10

روزگاری سخنرانی بسیار معروف بود که با سخنرانی هایش انگیزه موفقیت را در همه بیدار میکرد.
او راننده ای داشت که در تمام همایش هایش شرکت میکرد و آن قدر این عمل را تکرار کرده بود که دقیقا می دانست سخنران چه می خواهد بگوید.
تا آن جا که خودش هم بسیار ماهر شده بود و ادعا میکرد که می تواند به خوبی سخنرانی کند و به همه انگیزه بدهد.
یک روز که سخنران بیمار شده بود راننده اش از وی خواست که این فرصت را در اختیارش بگذارد تا به جای او سخنرانی کند.
سخنران موافقت کرد و راننده با اعتماد به نفس هر چه تمام تر پشت تریبون قرار گرفت و بسیار شیوا سخنرانی کرد.
از همه مهم تر اینکه راننده درست مثل رئیسش حرف میزدو راه میرفت.
پس از سخنرانی نوبت به پرسش و پاسخ رسید .یکی از حضار سوال بسیار سختی پرسید.
راننده می دانست که به هیچ عنوان نمی تواند به این سوال پاسخ دهد اما بعد از لختی سکوت گفت:
این سوال آن قدر ساده است که ترجیح میدم راننده ام به جای من جواب بدهد.

منبع اصلی:داستان هایی به کوتاهی زندگی/ریچارد کوئک /ترجمه:مرجان توکلی/انتشارات کتاب پنجره

شنبه 7 بهمن 1391 ساعت 10:09  
 نظرات    
 
مهدی مقدم پور 09:47 یکشنبه 8 بهمن 1391
0
 مهدی مقدم پور
سلام
داستان فوق مربوط به آقای انیشتن و راننده ایشان می باشد که بهتر بود از ایشان نام می بردید . اما ممنون از بیان مطلب زیباتون.
سیدرسول سجادی 20:28 سه شنبه 10 بهمن 1391
0
 سیدرسول سجادی
درسته مربوط به انشتینه.
. . 23:43 چهارشنبه 11 بهمن 1391
1
 . .
از آقای مقدم پور تشکر می کنم .
باید عرض کنم که روایات مختلف است و نمی توان با قطعیت پاسخ داد .