■ طوطی بخش عمومی

زن سالخورده ای یک طوطی داشت که حرف های زشتی می زد. هر بار که زن وارد اتاق می شد ، می گفت : «آرزو دارم که این زن بمیرد ، ای کاش این زن بمیرد.»
زن ماجرا را به کشیش گفت، کشیش در پاسخ به او گفت : « من هم طوطی دارم اما اینقدر پررو و گستاخ نیست. شما طوطی تان را اینجا بیاورید و برای چند هفته از او دور باشید ، او رفتارهای خوب طوطی مرا خواهد آموخت ».
زن چنین کرد و مدتی به او سر نزد، پس از گذشت مدتی طولانی طوطی اش را دید . طوطی به او گفت : « آرزو دارم بمیری». بعد از این حرف بلافاصله طوطی کشیش به صدا در آمد و گفت :« آمین ، ای کاش هرچه زودتر آرزویت برآورده شود»